خرداد44 در نجفآباد به دنیا آمد. از کودکی، کنجکاو بود و کنار درس و مشق، قرآن را هم یاد میگرفت. طبس که زلزله آمد، نوجوان بود ولی 25روز تمام به زلزلهزدهها کمک کرد. با دوستانش، شهیدان محمد حجتی، محمدعلی حجتی و مهدی پورقاسمیان اعلامیه چاپ و توزیع میکردند و مدرسه را به اعتصاب کشاندند.
در کنار کلاسهای قرآن، احکام و اخلاق، کوهنوردی میکرد و با پیروزی انقلاب، همراه دیگران راهی مناطق محروم شد برای خدمترسانی.
با گروه شهید محمد منتظری در ارتباط و قصد داشت برای طی دورههای نظامی و مبارزه به افغانستان برود ولی کردستان شلوغ شد و نرفت.
با گروه چهارصد نفره شهید صفری راهی ذوالفقاریه آبادان شد و بعد از مدتی حضور در گیلانغرب، عضو سپاه شد. در عملیات الیبیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر، فرمانده دسته بود و زخمی شد. در رمضان، فرمانده گروهان شد و اواخر همین عملیات، به توپخانه تیپ8نجفاشرف رفت.
به سرعت در این واحد پیشرفت کرد و تا عملیات والفجر8 فرمانده توپخانه لشکر8نجف بود. بعد از این عملیات، راهی لشکر25 کربلا شد و فرماندهی واحد توپخانه آنرا بر عهده گرفت.
در نهایت، 12 تیر سال65 در 21سالگی طی عملیات کربلای1 و آزادسازی شهر مهران به شهادت رسید و پیکرش در قطعه1 گزار شهدای نجفآباد خاکسپاری شد.