امروز: جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهرداری نجف آباد

چهارمین جلسه معارفی درسهایی از نهج البلاغه

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهرداری نجف آباد، صبح پنج شنبه یازدهم آذر ماه ۱۴۰۰ ،چهارمین جلسه معارفی درسهایی از نهج البلاغه در مجموعه هفت برج خارون برگزار گردید.
در این جلسه که با حضور مدیران ارشد شهرداری و جمعی از اعضای شورای اسلامی شهر برگزار گردید حجت‌الاسلام حسناتی نماینده ولی فقیه و امام جمعه نجف آباد پیرامون ادامه مبحث حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه صحبت نمود و عنوان داشت :حضرت علی علیه السلام اولین کسی بود که به پیامبر ایمان آورد و عنوان شده است ایشان صراط مستقیم هستند و در این حکمت عنوان شده است مرا برادر مسلمانی بود که حضرت علی کسی بود که دنیا را خرد و کوچک نمود.

وی خطاب به دنیا فرمود می خواهی مرا به خود مشتاق کنی و خود را به من عرضه می کنی اشتباه می کنی به فرموده امام علی دنیا به مانند استخوان خوکی در دستان یک جذامی تشبیه شده است.

حسناتی در ادامه نامه ۴۵ را توضیح داد که امیر المؤمنین (علیه‌السلام) این نامه را به یکی از کارگزاران و نمایندگان خود در بصره به نام «عثمان بن حُنَیف» نوشته است. حضرت در این نامه، وی را به خاطر شرکت در یک میهمانی اشرافی به شدت سرزنش میکند.
مهمترین اشکال امیرالمؤمنین به عثمان بن حنیف این بود که مجلس مذکور، یک مجلس کاملاً اشرافی بوده نه یک مجلس مردمی. مجلسی که روحیه‌ی اشرافی را ترویج می‌کند نه روحیه مردمی را. دلیل این ناراحتی نیز صرف حضور در چنین مجلسی نیست؛ بلکه دلیل اصلی این است که اصحاب قدرت و ثروت توانسته‌اند در «نماینده و کارگزار امام» نفوذ کنند و او را به چنین مجلسی بکشانند.
یک شخصیت علمی و سیاسی بزرگی مانند عثمان بن حنیف، بهترین هدف برای نفوذ و رانت‌خواری از حکومت است.

حب به دنیا سرچشمه  تمام خطاهاست و معرفت و شناخت انسان کمک می کند دنیا برایش کوچک تر و خاطر شود، در این جلسه درخصوص مواردی مانند: تکبر ، عبادت ۶۰۰۰ ساله ابلیس، آفرینش انسان از خاک، برتری طلبی ریشه تمام بدبختی های انسان،  من های دروغین، ابتدای خلقت، سجده فرشتگان به آدم و.. نیز صحبت گردید.
پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(ع) فرمود: «به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد، به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است، علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟».

پس از آنکه اشعث بن قیس منافق، رشوه ای آورد تا امتیازخواهی کند، امام(علیه السلام) فرمود: (زنان بچه مرده بر تو گریه کنند آیا از طریق آیین خدا به سراغ من آمده ای تا مرا بفریبی؟)،«فَقُلْتُ: هَبِلَتْک الْهَبُولُ![1] أَعَنْ دِینِ اللّهِ أَتَیتَنِی لِتَخْدَعَنِی؟». اشاره به اینکه تو نیز مانند بسیاری از شیطان صفتان برای اینکه به مقصد نامشروع خود برسی لباس ظاهراً مشروعی بر آن پوشانده ای، نام هدیه بر رشوه گذارده ای به گمان اینکه می توانی با این ظاهرسازی کسی را که چشمش اعماق وجود را می بیند بفریبی. آنگاه می افزاید: (آیا تعادل فکری خود را از دست داده ای یا جن زده ای یا بر اثر شدت بیماری هذیان می گویی؟)؛ «أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُوجِنَّة، أَمْ تَهْجُرُ؟». اشاره به اینکه هیچ انسان عاقلی باور نمی کند که بتواند کسی مانند علی(علیه السلام) را با هدیه ای که در باطن بوی رشوه می دهد بفریبد و اگر کسی در این میدان وارد شود دلیل بر این است که یا دیوانه بوده و یا بر اثر بیماری، عقل خود را موقتاً از دست داده است.

سپس امام(علیه السلام) برای اینکه به او بفهماند تا چه حد گرفتار اشتباه شده و علی(علیه السلام) را به تاریکی دیده و او را نشناخته است، اشاره به نکته بسیار مهمی در زمینه عدالت خویش می کند که شاید از غیر او در طول تاریخ شنیده نشده باشد. این نکته هشداری است به همه رهبران و حاکمان جوامع بشری که می فرماید: (به خدا سوگند اگر اقلیمهای هفتگانه روی زمین با آنچه در زیر آسمانهایش قرار دارد به من داده شود تا خدا را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم هرگز نخواهم کرد)؛ «وَ اللّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاَْقَالِیمَ السَّبْعَةَ [2] بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِی اللّهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ [3] شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ». سپس به بیان دلیل آن می پردازد و می فرماید: (به یقین دنیای شما نزد من از برگ درختی در دهان ملخی که در حال جویدن آن باشد پست تر و بی ارزش تر است)؛ «وَ إِنَّ دُنْیاکمْ عِنْدِی لَاَهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِی فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا» [4] . در تأکید آن می فرماید: (علی را با نعمتهای فانی دنیا و لذتهای ناپایدار آن چه کار؟!)؛ «مَا لِعَلِی وَ لِنَعِیم یفْنَی، وَ لَذَّة لا تَبْقَی!».وی همچنین زندگی شهید رجایی، بنی صدر، صدام، فرعونهای عالم ،سید الشهدا را به عنوان شاهد مثال توضیح داد  و عنوان داشت به هرچه غیر از خدا هست نه گفته و پشت پا بزنیم.
قرآن نهج البلاغه تاریخ به ما می آموزند که خدا در جان ما بزرگ باشد،  الله اکبر وصف بزرگی خداست که با سایر موجودات قابل مقایسه نیست، زیرا وجود خدا  احد و صمد است و  خدا به وصف نمی آید خطبه های توحیدی نهج البلاغه در این امر غوغا به پا می‌کنند.
ریشه تکبر بر نادانی و جهالت است  و انسان شناسی به ما کمک می‌کند وجود عالم دیگری در درون انسان را بشناسیم .
وی در پایان صفات شهید مدرس را دو زمینه توضیح داد و عنوان داشت ایشان کسی بودند که هرگز از چیزی نترسیدند و به چیزی طمع نداشت و باید ایشان الگوی ما و هویت انسان و آزادی باشد زیرا انسان با غفلت‌ها زمین میخورد و نقطه ضعف او در مقابل شیطان همین غفلت‌های اوست.
 


این مطلب چقدر مفید بود ؟
(1 امتیاز , میانگین: 5.0 از 5)  
دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی
کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به شهرداری نجف آباد می باشد , هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.