امروز: شنبه, ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ شوّال ۱۴۴۵ قمری و ۲۷ آوریل ۲۰۲۴ میلادی
( محمد علی تولایی کارشناس ارشد مدیریت امور فرهنگی )

توسعه فرهنگی و مدیریت کارآمد

جامعه شناسان توسعه، مقوله توسعه را در برابر مقوله رشد قرار می دهند. مفهوم رشد، به پیشرفت و ترقی جامعه در ابعاد مادی و عینی، به ویژه تولید اقتصادی اشاره دارد. در حالی که مفهوم توسعه در بردارنده پیشرفت و ترقی جامعه در تمام ابعاد زندگی است. از این رو درادبیات مربوط به توسعه از توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه اجتماعی، توسعه منابع انسانی و توسعه فرهنگی سخن به میان می آید.
صاحب نظران کلاسیک علوم اجتماعی چنین تصور می کردند که پیشرفت جامعه انسانی در گرو رشد و توسعه اقتصادی است، اما بعداً ملاحظه کردند که در کنار رشد و توسعه اقتصادی، جامعه نیازمند برخی ضروریات دیگر از جمله توزیع عادلانه درآمدها، شکوفایی استعدادهای گوناگون و شخصیت انسانی، سلامت جسمانی و روانی، افزایش امید به زندگی، برقراری برابری های اجتماعی، تحقق آزادی، برقراری ارتباطات انسانی اجتماعی به دور از انواع سلطه و به طور کلی تحقق یک جامعه مدنی انسانی است. از این رو امروزه گفته می شود تمامی انواع توسعه وسایلی هستند برای تحقق یک جامعه مدنی و انسانی. چنین جامعه ای را می توان یک جامعه توسعه یافته به معنای واقعی آن بشمار آورد. مهم ترین نکاتی که در تعریف توسعه باید مد نظر داشت عبارتند از اینکه اولاً باید توسعه را یک مقوله ارزشی به شمار بیاوریم، ثانیا باید آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم و ثالثاً باید به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشیم.
مفهوم دیگری که از توسعه مطرح می شود توسعه فرهنگی است. این مفهوم از اوایل دهه 1980 به بعد از طرف یونسکو در مباحث توسعه مطرح شده و از مفاهیمی است که نسبت به سایر بخش های توسعه از ابعاد و بار ارزشی بیش تری برخوردار است و تاکید بیش تری بر نیازهای غیرمادی افراد جامعه دارد. بنابراین فرآیندی است که در طی آن با ایجاد تغییراتی درحوزه های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشی انسان ها، قابلیت ها و باورها، شخصیت   ویژه ای را در آن ها به وجود می آورد، که حاصل این باورها و قابلیت ها، رفتارها و کنش های خاصی است که مناسب توسعه می باشد.
اساساً فرهنگ یکی از مهم ترین عوامل تحقق توسعه است، و از این رو توسعه فرهنگی، هم یکی از پیش           شرط های بنیادی تحقق توسعه و هم یکی از آرمان های بنیادی توسعه در هر جامعه است، از همین رو بیشتر صاحب نظران توسعه، از جمله کارگزاران و مسئولان سازمان ملل متحد، تاکید خاصی بر فرهنگ به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تحقق توسعه دارند.  
فرهنگ به عنوان مجموعه باورها، نگرش ها و اعتقادات، آداب و رسوم و هنجارهای یک جامعه، نقش انکار       ناپذیری در شیوه زندگی افراد جامعه دارد. زمانی که شیوه زندگی جامعه بر مبنای فرهنگ قوی، علمی و توسعه یافته قرارگرفت به راحتی می توان بنیاد های توسعه پایدار را برآن استوار ساخت. مدیریت فرهنگی و به نوعی مهندسی فرهنگی ایجاب می کند که نوعی باور به توسعه در زندگی انسان ها شکل گیرد تا از این طریق توسعه پایدار جامعه صبغه فرهنگی گرفته و با رشد و تعالی فرهنگ زمینه های توسعه فرهنگی تقویت گردد.
برای تبیین معنای اصطلاح مدیریت فرهنگی، ابتدا باید مفهوم مدیریت مشخص گردد. درخلاصه ترین تعریف      می توان گفت که مدیریت عبارت است از علم انجام کارها از طریق دیگران. مدیریت وظیفه ای بسیار پیچیده است که مستلزم مسئولیت پذیری افراد در پنج حوزه برنامه ریزی، سازمان دهی، کارگزینی، سرپرستی و اعمال کنترل     می باشد. توجه به مفهوم مدیریت آشکار می کند که با انتقال بار معنایی فرهنگ به مدیریت، مدیریت بر مقوله گسترده ای همچون فرهنگ، به علم و هنری مضاعف نیاز دارد. دست یابی به بستر فرهنگی مناسب جهت رشد و توسعه، نیاز به یک پارچگی فرهنگی جامعه دارد و رسیدن به یک پارچگی فرهنگی در جامعه و نهایتاً بستری آماده توسعه، لزوم مدیریت فرهنگی جامعه را مطرح می نماید و برای اثربخشی مدیریت فرهنگی هر جامعه، سامان دادن به تعارضات فرهنگی اجتماعی در اولویت فعالیت مدیران فرهنگی قرار دارد.
 مدیریت فرهنگی به عنوان یکی از مهمترین بخش های فرهنگی جامعه، محور و زیر بنای اساسی توسعه محسوب می شود. مدیریت فرهنگی از آن رو حائز اهمیت است که فرهنگ در زندگی افراد جامعه و ایجاد هویت ملی، نوآوری، کارآفرینی، سرمایه، فن آوری و... اهمیت بسیار دارد. اصطلاح مدیریت فرهنگی جامعه اگر چه بسیار فراتر از مدیریت فرهنگی در سازمان ها و بخش های فرهنگی به عنوان زیر مجموعه های آن جامعه است، اما برای اجرا و کاربرد، تفاوت ماهوی چندانی ندارد. از آنجا که هدف گذاری و برنامه ریزی ضرورت مدیریت محسوب  می شوند، این دو بدون شناخت وضعیت موجود که مبتنی بر گذشته است امکان پذیر نمی باشد.
مدیریت فرهنگی با اتکاء به ارزش های جامعه بایستی در پی اعتلای فرهنگ باشد و شرایطی را فراهم نماید که اهداف مورد نظر به گونه ای مطلوب حاصل شود، چرا که دست یابی به اهداف مطلوب فرهنگی، تاثیر قابل توجهی بر دیگر فعالیت ها خواهند داشت. وقتی صحبت از مدیریت فرهنگی می شود، آنچه در ابتدا به ذهن متباتر می شود، سازمان بخشیدن به مقوله فرهنگ و سیاست گذاری آن است که خود مستلزم برخورداری از فرهنگ مناسب برای سیاست گذاری است. فرهنگ سیاست گذاری، فرهنگ پذیرش امکان تغییر تدریجی و هدفمند است و از آنجا که تئوری تغییر بر اساس فرهنگ است، در مجموعه سیاست گذاری های اقتدار عمومی، سیاست های فرهنگی بالاترین اهمیت را دارد. بنابر این مجموعه های از مهارت ها و شایستگی هایی که مناسب شرایط فرهنگی است باید سرلوحه فعالیت های مدیران فرهنگی قرار گیرد تا با برنامه ریزی صحیح و کار آمد مسیر توسعه را هموار نماید.
مدیریت به عنوان یکی ازمهم ترین ارکان توسعه، نقش گسترده ای را در سرنوشت بسیاری از سازمان ها وشرکت ها دارد. تمام مدیران، در همه سطوح و در انواع سازمان ها مسئول فراهم نمودن شرایطی هستند تا افراد بتوانند بهترین مشارکت را در اهداف تعیین شده داشته باشند و مدیران هنگامی می توانند وظایف خود را بخوبی انجام دهند که درک کاملی از عوامل که در عملکرد شان تاثیرگذار باشد را داشته باشند. مدیریت بدون برنامه ریزی، سازمان دهی و... ممکن نیست، چه در سطج کلان (جامعه) باشد و چه در سطح خرد(سازمان).
امروزه منابع انسانی توانمند و کارآمد با ارزشترین دارایی یک سازمان محسوب می شوند و یکی از مزیت های رقابتی به شمار می آیند. مدیریت کارآمد و موثر منابع انسانی، هنری است که هر سازمانی در جهت بهبود ارتقای عملکرد کارکنان خود به دنبال آن است. یک مدیر کارآمد نیاز به توانمندی در مهارت های بین فردی دارد از قبیل: استفاده از شبکه های ارتباطی، توانمندسازی کارکنان، برانگیختن دیگران و حل تعارضات. مدیرانی که در برانگیختن افراد نمره بالاتری می گیرند علت آن می تواند شرکت در فعالیت های رقابتی، سهیم شدن در کارگروهی و اعمال قدرت برای دیگران باشد و در حقیقت مهارت بین فردی خود را که مهارت های انسانی و سیاسی است به نمایش می گذارند. توجه به مهارت های بین فردی اهمیت بسزایی دارد در غیر این صورت کارآیی مدیریت از بین خواهد رفت. امروزه شواهد زیادی وجود دارد که برخی از سازمان ها مانند رسانه های ارتباط جمعی، واحد های آموزشی و سازمان هایی از این قبیل به دلیل عدم توجه به این مسائل کارآیی لازم را نداشته و با مشکلاتی مواجه هستند.
 دانش مدیریت دارای یک سابقه طولانی است که در زمینه رهبری و مدیریت و تجارب ارزشمندی که از به کارگیری اصول مدیریتی فراهم آمده است را در خود دارد که می تواند در تبیین نکات موثر در مدیریت کارآمد           نقش بسزایی را ایفاء نماید. در این خصوص برخی از ویژگی های یک مدیر کار آمد که می تواند در توانمندی های او نقش تاثیرگذاری ایفاء نماید به عنوان الگو و سرلوحه عنوان شده است. لذا شایسته است مدیران فرهنگی با    بهره مندی از این ویژگی ها در جهت ارتقاء سازمان و در راستای توسعه فرهنگی گام های موثری را بردارند.
1-    برنامه محور، هدف گرا، پیشرفت گرا وآینده نگر باشد.
2-    دارای استعداد و توانایی های مدیریت و رهبری باشد.
3-    به مسئولیت ها و وظایف چند بعدی، آموزشی، ارشادی، فرهنگی و اداری خود واقف باشد.
4-    به کار خود به عنوان مدیر، نگرشی آگاهانه و علمی داشته باشد.
5-    در زمینه مدیریت، دارای مهارت های فنی، انسانی، ادارکی باشد.
6-    مسائل و مشکلات کارکنان را تشخیص داده و برای حل آنها کوشش کند.
7-    در محیط سازمان و هنگام رفتار با کارکنان اخلاق و برخورد مناسب داشته باشد.
8-    کارها را به نحو اثر بخش و بر اساس شایسته سالاری، تخصص و تعهد واگذار نماید.
9-    به هنگام تصمیم گیری و عمل قضاوت صحیح نموده و با قاطعیت رفتار نماید.
10-     به هم افزایی (سینرژی) در فکر و عمل، اعتقاد قلبی داشته باشد.
11-     در زمینه های اصلاح نگرش ها، مهارت ها و ارتقاء سطح دانش خود و کارکنان کوشا باشد.
12-     نوع آوری، خلاقیت و زمینه های پرورش و گسترش آن را در تمام سطوح کارکنان فراهم نماید.
13-     به فن آوری ارتباطات و توسعه معقول و متناسب آن در سازمان معتقد باشد.
14-     در برنامه ریزی های راهبردی سازمان، کارگروهی و باز خورد گرفتن از بدنه را یک اصل بداند.
15-     چشم انداز مشارکتی داشته و از اندیشه های خوب کارکنان برای ارتقاء سازمان بهره جوید. 


این مطلب چقدر مفید بود ؟
(1 امتیاز , میانگین: 4.0 از 5)  
دیدگاه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید



کد امنیتی
کد جدید

تمام حقوق مادی و معنوی این پایگاه محفوظ و متعلق به شهرداری نجف آباد می باشد , هرگونه کپی و نقل قول از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است.